معنی آب بازان
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
تیرهای از پستانداران دریایی، مانند بالِن، دلفین، و کاشالوت،
حل جدول
تیره ای از پستانداران بحری
لغت نامه دهخدا
بازان. (حرف اضافه ٔ + ضمیر) (از: باز + آن) بمعنی با آن: و شرناق از پوست پلک آزاد نباشد، لکن بازان پیوسته باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). گفت فردا هر کسی بازان بود که دوست دارد آنرا. (کیمیای سعادت).
بازان. [ن ِ] (ع اِ) تثنیه ٔ باز در حالت رفع.
بازان. [] (اِخ) بازان بن ساسان، نام امیری است که هرمز پس از عزل خرخسره بملک یمن والی کرد. این بازان اقرار بنبوت محمد (ص) نمود. رجوع به حبیب السیر چ قدیم طهران ج 1 صص 98، 130، 140 و لغات تاریخیه و جغرافیه ٔ ترکی ج 2 ص 28 شود.
بازان. (اِ) طشت برنجین بزرگ که در آن رخت شویند. || سرچشمه. (ناظم الاطباء).
بازان. (نف) نعت فاعلی از باختن. در حال باختن. بازنده. رجوع به باختن و بازنده شود.
بازان. (اِخ) مرتع و مزرعه ای است از دهستان قبادی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاه که در 12 هزارگزی خاور نهر آب و مجاور مزارع و مراتع مامنان و سرابیان واقع است. در زمستان سکنه ندارد و در تابستان چند خانواده از ایل قبادی برای تعلیف احشام و زراعت بدانجا می آیند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
بازان. (اِخ) دهی است از دهستان پیش خور بخش رزن شهرستان همدان که در46 هزارگزی جنوب خاوری قصبه ٔ رزن و 6 هزارگزی شمال راه عمومی فامنین به نوبران در کوهستان قرار دارد. هوایش معتدل و دارای 236 تن سکنه میباشد. آبش از قنات و محصولش غلات، لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
بازان. (اِخ) دهی است جزء دهستان لفمجان بخش مرکزی شهرستان لاهیجان که در 7 هزارگزی باختر لاهیجان کنار راه فرعی لاهیجان به کیسم در جلگه قرار دارد. هوایش معتدل مرطوب و دارای 189 تن جمعیت می باشد. آبش از نهر کیاجو از سفیدرود و محصولش برنج، ابریشم و صیفی و شغل مردمش زراعت و حصیربافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
باز بازان
باز بازان. [زِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) سرآمد بازان. (از مقوله ٔ شاه شاهان):
عقابان ببازی و کبکان بجنگ
سر باز بازان درآرد به ننگ.
نظامی (شرفنامه چ وحید ص 175).
ارت بازان
ارت بازان. [اَ ت ُ] (اِخ) پسر داریوش بزرگ و برادر پدری خشیارشا و مادر او، دخترگِئوبَروَ (گِبریاس) بود. (ایران باستان ص 1465).
نام های ایرانی
دخترانه، پرنده شکاری، نام روستایی در کردستان، در حال باختن، بازنده (نگارش کردی: بازان) " باز " جمع
معادل ابجد
64